نویسنده: آیت الله فاضل لنکرانى (رحمت الله علیه)

دروس امام خمینى (س) تنها یک سلسله مباحث علمى خشک نبود ایشان به روشى تدریس مى‏کردند که یک طلبه واقعى را براى آینده اسلام تربیت کنند نه اینکه صرفا مطالبى از استاد به شاگرد انتقال یابد.
رژیم شاه در تبعید امام به نجف در پى تحقق این هدف بود که در مقایسه با علماى نجف امام از مقام علمى پائینترى برخوردار است و در نتیجه از همه جوانب دچار شکست و تحقیر خواهد شد.
بعد از تبعید حوزه درسى امام از بهترین حوزه‏هاى درسى نجف بود و نه تنها شکست نخوردند بلکه مقام علمى و اخلاقى ایشان براى حوزه نجف روشن شد. وجود شریف امام در حوزه نجف آنقدر گرانبها بود که بزرگان و فضلاى قدیمى نجف در درسهاى ایشان شرکت مى‏کردند.
امام خمینى (س) مصداق "انسان کامل" بودند و در تمامى مراحل زندگیشان نسبت‏به شاگردان، دوستان و خانواده‏شان آنچه را که شایسته انسان کامل بود مراعات مى‏کردند.
امام در حوزه نجف مشکلترین مباحث فقهى را براى تدریس انتخاب مى‏کردند.
میراث عظیمى که از حضرت امام خمینى (س) براى نسلهاى آینده بر جا مانده است، مسلمانان را موظف مى‏کند که براى شناخت ایشان تلاش کنند، با توجه به سابقه آشنایى ممتد و طولانى شما با این بزرگمرد تاریخ اسلام، در ابعاد اخلاقى، عرفانى، اعتقادى، سیاسى و اجتماعى حضرت ایشان را چگونه دریافته‏اید؟
- عظمت‏حیات و شخصیت‏حضرت امام خمینى رضوان الله تعالى علیه اقتضا مى‏کند اگر یک جمله در مورد ایشان اظهار نظر شده است آن جمله در طول تاریخ براى تمام نسلهاى آتیه محفوظ بماند. در بعد سیاسى، پیش بینیها و نظرات حضرت امام اعجاب آفرین بود به عبارت دیگر در آن لحظه‏اى که حضرت امام راجع به یک مساله سیاسى اعلام نظر مى‏کردند انسان به دیده تردید و ناباورى به آن نگاه مى‏کرد ولى به مرور زمان ثابت مى‏شد که نکته‏سنجى حضرت ایشان تا چه حد دقیق و درست‏بوده است. اما در بعد سیاسى یک شخصیت استثنایى در تاریخ معاصر بودند و بودن آنکه کلاس سیاست دیده باشند و یا منحصرا در رشته سیاست تحصیل کرده باشند. در مسائل سیاسى بر تمام سیاستهاى جهان فائق آمدند و همه سیاست‏بازان دنیاى استکبارى را زیر پا گذاشتند. شاید در طول تاریخ روحانیت تشیع و روحانیت جهان اسلام نتوانیم نظیر و بدیلى براى ایشان پیدا کنیم لذا ضرورت دارد تمامى آثار ایشان براى آیندگان محفوظ و در دسترس باشد.
ما از دو طریق با حضرت امام ارتباط و آشنایى داشتیم. از همان دوران کودکى در دوره دبستان بنده با شهید بزرگوار حضرت آیت‏الله حاج آقا مصطفى همدرس بودم و پدرم با حضرت امام رفاقت‏بسیار نزدیکى داشتند و به علت همین رفاقت و ارتباطى که پدرم با حضرت امام داشتند. ایشان مکرر به منزل ما تشریف مى‏آوردند و متقابلا پدرم به منزل ایشان مى‏رفتند من از دوران بچگى تشخیص داده بودم که حضرت امام با سایر دوستان پدرم تفاوت خاصى دارند چون که در ایشان جاذبه مخصوصى وجود داشت و ما را جذب کرده بود و با دیده احترام فوق‏العاده که منحصرا این معنا در ایشان وجود داشت‏به ایشان نگاه مى‏کردم.
کم کم دوران دبستان را پشت‏سر گذاشتیم با شادروان حاج آقا مصطفى وارد حوزه شدیم. به واسطه درس و بحثى که با یکدیگر داشتیم ارتباط ما با امام خیلى نزدیک بود، به طورى که گاهى اوقات حضرت ایشان وضعیت درسى حاج آقا مصطفى را از من مى‏پرسیدند مثلا سئوال مى‏کردند: درس مى‏خواند؟ نزد چه کسى درس مى‏خواند؟ پس از اینکه ما وارد درس خارج شدیم چون مرحوم حضرت آیت‏الله بروجردى - رضوان الله تعالى علیه - یک درس بیشتر نمى‏گفتند و ما نیاز به سه درس داشتیم به خاطر جاذبه حضرت امام در درس ایشان شرکت کردیم، کلاس درس حضرت امام آنقدر در ما شوق و علاقه به وجود آورد که حدود ده سال در درسهاى ایشان حضور یافتیم و هنوز شیرینى و حلاوت آن جلسات را در ذائقه‏ام احساس مى‏کنم خاصه آنکه حضرت امام با یک فراغت‏بال و آسودگى خیال به جهات علمى مى‏پرداختند و گاهى درس فقه ایشان حدود دو ساعت طول مى‏کشید و ما اصلا احساس خستگى نمى‏کردیم. امام بزرگوار در درسها مطالب علمى و اخلاقى را جدا از هم نمى‏دانستند، درس ایشان تنها یک سلسله مباحث علمى خشک نبود، در لابلاى درس، ایشان به روشى تدریس و رفتار مى‏کردند که یک طلبه واقعى را تربیت مى‏کرد نه صرفا یک سلسله مطالبى از استاد به شاگرد انتقال یابد بلکه ربیت‏شاگردانى که براى آینده اسلام مفید فایده باشند مد نظر ایشان بود.
این ویژگى بارز امام باعث‏شده بود که همه ما سر تا پا ایمان و اعتقاد به ایشان پیدا کنیم و در طول مبارزات و نهضتى که رهبریش را به عهده داشتند هیچ‏گونه تردید و ابهامى به درستى راه امام نداشتیم و در زمانى که لازم دیدند طلاب، مدرسین وفضلا با ایشان همراهى داشته باشند با احساس مسئولیت‏شرعى این معنا را مى‏پذیرفتند.
در زمینه علمى امام مقامات متعددى داشتند این از دیگر ویژگیهاى ایشان بود که در رشته‏هاى گوناگون، فلسفه، عرفان، اخلاق، تفسیر، فقه و اصول متخصص بودند. ولى از این رشته‏ها، آنى که با مقام مرجعیت تناسب داشت، فقه و اصول بود. متاسفانه افرادى آگاهانه یا ناخودآگاه در صدد بودند که براى جلوگیرى از رشد و گسترش اندیشه‏هاى امام، مقام فقه و اصول ایشان را کوچک جلوه دهند و حتى صلاحیت مرجعیت تقلید را از ایشان سلب کنند. در این رابطه شخصا حساسیت موضوع را درک کردم و از موقعیت تبعیدم در شهرستان یزد استفاده کردم و شرحى بر کتاب شریف "تحریر الوسیله" امام که در حقیقت‏یک دوره فقه از اول باب "طهارت" تا آخر باب "دیات" هست‏به رشته تحریر درآوردم. براى این کارم دو هدف در نظر داشتم اول اینکه اشتغالات علمى‏ام محفوظ باشد و دیگر تشریح موقعیت فقهى و اصولى امام و جایگاه بلندى که در این علم دارند. در همان اوایل تبعیدم تصمیم گرفتم که یک کارى که جنبه علمى و انقلابى دارد به انجام برسانم. البته با حفظ این معنا که ساواک پى به کارم نبرد.
تحقیقا اگر ساواک پى مى‏برد مانع این کار مى‏شد. آنقدر جانب احتیاط را رعایت مى‏کردم که حتى مسئولین کتابخانه وزیرى على‏رغم اینکه افراد بسیار متدین و انقلابى بودند متجه نوع کار من (که هر روز حدود چهار ساعت طول مى‏کشید) نمى‏شدند. تقریبا دو سال و نیم در این کتابخانه مشغول نگارش بخش اعظم کتابها بودم و کسى در کتابخانه متوجه نشد. بعضى از بزرگان روحانى یزد که از هر نظر مورد اعتماد بودند از جریان فعالیت تحقیقى من آگاهى داشتند و گاهى به کتابخانه مى‏آمدند و نوشته‏اى مرا مطالعه مى‏کردند و نظراتى ابراز مى‏کردند و نهایتا در حال حاضر حدود چهارده جلد در شرح "تحریرالوسیله" امام نوشته‏ام که هشت جلد آن به چاپ رسیده است و بقیه آماده چاپ است. غرض بحث از این توضیح و تفصیل این بود که مقام علمى امام را دشمنان مى‏خواستند خدشه دار بکنند ولى بحمدالله به دلیل عظمت علمى و اخلاقى حضرت امام موفق به این کار نشدند، تا حدى که رژیم شاه تنها به علت همین معنا امام را از ترکیه به نجف تبعید کرد. در نجف بزرگان و علمایى وجود داشتند و رژیم به این نتیجه رسیده بود که اگر ایشان وارد نجف بشوند، در ردیف آنها نمى‏توانند ابراز وجود کنند یا به تعبیر آنان مقام علمى امام پائینتر از علماى نجف خواهد بود و تبعا شکست مى‏خورد و در نتیجه شکست علمى ایشان در همه جوانب دیگر (جنبه‏هاى سیاسى، اخلاقى و. . . ) دچار شکست و تحقیر خواهد شد.
ولى دشمنان کوردل در این نقشه خود دچار اشتباه شدند وقتى امام بزرگوار وارد حوزه نجف شدند و تدریس را آغاز کردند حوزه درسى امام از بهترین حوزه‏هاى درسى نجف شد و در آنجا علاوه بر اینکه شکست نخوردند، مقام علمى و اخلاقى ایشان نیز براى حوزه روشن شد وبه عظمت مقام علمى امام در فقه و اصول آگاهى یافتند. وجود شریف امام در حوزه نجف آنقدر گرانبها بود که حتى بزرگان و فضلاى قدیمى نجف هم در درس امام شرکت مى‏کردند. تصادفا امام در نجف مشکلترین مباحث فقهى را انتخاب کردند. امام بحث کتاب مکاسب را که از نظر فقهى از مشکلترین باحث‏شناخته مى‏شود در نجف مطرح کردند و تمامى آن را در قالب پنج جلد به تقریر درآوردند که جدا از آثار ارزنده امام به شمار مى‏رود. در رابطه با ابعاد دیگر علمى ایشان، کتابها و آثار ایشان از علو مقام ایشان حکایت مى‏کند. در عرفان و فلسفه و اخلاق امام آثار گرانبهایى بر جاى گذاشتند. در زمینه اخلاق از همان دوران جوانى کتابهاى ارزنده‏اى را به نگارش درآوردند.
امام بزرگوار جدا مصداق "انسان کامل" بودند یعنى همه فضایل انسانى را داشتند. امام در تمامى مراحل زندگانیشان نسبت‏به شاگردان، دوستان و خانواده‏شان آنچه را که شایسته یک انسان کامل بود، مراعات مى‏کردند. به واسطه آشنایى و رفاقتى که با مرحوم حاج آقا مصطفى داشتم از ایشان کسب اطلاع کردم که امام در منزل هیچ‏گونه تحمیل و استبدادى نسبت‏به همسر و فرزندان نداشتند. کاشف عرض این است که نوعى آزادى براى خانواده قائل بودند که حتى به وسیله سوال نمى‏خواستند عقیده‏شان را تحمیل کنند اعتقاد به آزادى به تمام معنا داشتند تنها محدودیتى که در این چارچوب آزادى قائل بودند، مسائل دینى بود که نباید دچار لطمه بشوند مثلا افراد را شدیدا از غیبت، تهمت و نظایر آن برحذر مى‏داشتند.
براى وقوف بر دوران جوانى حضرت امام، از برخى دوستان دوران جوانیشان متفقا کسب اطلاع کرده‏ام که ایشان حتى در دوران بحرانى جوانى نیز یک لغزشى هم از ایشان صادر نشده است‏براى مثال در جلسات خودمانى که براى مزاح مطالبى مى‏گفتند، اگر در لابلاى شوخیها یک جمله‏اى منظور غیبت را داشت، امام فورا ناراحت مى‏شدند و تذکر مى‏دادند که غیبت امر حرامى است و جایز نیست و این صفت‏براى جوانهاى ما بخصوص جوانان طلبه بسیار داراى اهمیت است که یک کسى در دوران جوانى اینقدر مقید به حلال و حرام باشد و این حکایت از این کشف عظیم مى‏کند که اسلام خیلى بر قلب ایشان حاکم بوده است. یک خاطره‏اى که تقید امام را به مسائل اخلاقى روشن مى‏کند مربوط به دوران طلبگى ما مى‏شود. امام آن موقع در مدرسه فیضیه تدریس داشتند، طلبه‏ها به درس ایشان مى‏آمدند یک روزى هنگام درس امام بود مشاهده کردیم که ایشان وارد مدرس شدند و بلافاصله برگشتند ما تعجب کردیم که چرا ایشان درس نگفتند؟ بعدا معلوم شد که ایشان وقتى وارد مدرس شدند دیدند چند تا طلبه در آنجا در حال درس و بحث هستند وقتى که از حضرت امام سوال کردیم که چرا درس نگفتید و برگشتید؟ فرمودند ما با آنها چه فرقى داریم! همه ما طلبه‏ایم ما مى‏خواستیم درس بگوییم آنها زودتر از ما آمدند، حق آنهاست که امروز در آنجا مشغول درس و بحث‏باشند. فردا ما مى‏آییم اگر آنها هم باز بودند درس نخواهیم گفت. امام به معناى واقعى کلمه زاهد بودند و سعى مى‏کردند که ظاهرشان این صفت را نشان ندهد و تا جایى در این مورد پیش مى‏رفتند که ظواهر را به گونه‏اى مهیا مى‏کردند که اصلا زهد ایشان بروز پیدا نمى‏کرد و زاهدى بود که نشان مى‏داد زاهد نیست‏یعنى هیچ وقت لباس بد در انظار نمى‏پوشید، اگر به بیرونى ایشان مى‏رفتید ملاحظه مى‏کردید که فرشهاى خوب را در آنجا انداخته‏اند و فرشهاى دیگر را در اندرونى. به این خاطر که باطنا زاهد بودند و نمى‏خواستند زهدشان جلوه‏اى داشته باشد لذا ظواهر را به حالت عادى در مى‏آوردند و این بالاترین مقامى است که در زهد انسان مى‏توان متصور شد. ایشان در زندگى خصوصیشان به اندازه سر سوزنى مرتکب اسراف و تبذیر نشدند.
به حسب مسئولیتهایى که در حوزه داشتیم، در رابطه با شوراى مدیریت‏حوزه گاهى ضرورت داشت که به خدمت‏حضرت امام (س) مشرف شویم و گزارشى از امور جارى حوزه را به اطلاع ایشان برسانیم. در یکى از گزارشهایى که از امور حوزه تهیه کرده بودم و جهات مختلف را از قبیل آمار طلاب، پایه‏هاى درسى، تعداد قبولیها و نظایر آن را به استحضار حضرت امام رساندم تا اینکه نوبت‏به آمار شهداى حوزه رسید و ایشان از تعداد شهداى حوزه مطلع شدند، اشک از دیدگان مبارکشان جارى شد و فرمودند: بس است.
منبع: پایگاه اطلاع رسانی امام خمینی (رحمت الله علیه)